غزل مناجاتی با امام زمان (عج)
آقا ســلام! ســوز و نــوایــی به مــا بـده هر صبــح و شام حال بکـایی به ما بده دل تنگ دیــدن تو شدیم ایّهــا الغــریب! آغوش خویش وا کن و جـایی به ما بده تنها به عشق دیدن تو نـدبـه خـوان شدیم هر صبحِ جمعه حـال دعــایی به ما بده این دیده ای که غیر تو هر چیز دیده است از ما بگیــر و چـشـم خــدایی به ما بده تا کی اسیــر لــذّت نـفـسـانـیـت شـدن؟! بشکن حصار و برگ رهـایی به ما بده زنگــار معـصیت دل ما را سیــاه کـرد با کیــمیــای عشق، جـلایــی به ما بـده شایـسـتـۀ مُحـب تو روی سـیـاه نـیـست این جلــوه را بگیــر و نمایـی به ما بده دراین زمان که هر که به دنبال زندگی است توفـیــق نــوکــری و گـدایی به مــا بده چیــزی نمانــده تا که مُحــرّم فــرا رسد سـهـمــیّــۀ امــام رضــایـی به مــا بــده سهمیّه ای که قطره ای از آن گره گشاست در دیــده ها بـریـز و صفـایی به ما بده در هر فــراز روضــۀ گــودال قـتـلـگاه حال و هــوای کرب و بــلایی به ما بده |